من امشب با تمام خود خدایم را صدا کردم
برای غزه و شیران آن صدها دعا کردم
من امشب بعد دل مشغوالی و بی هوشی بسیار 
به کنجی رفته و یادی ز قلب مبتلا کردم
من امشب قدر دانستم بسی بهتر خدایم را 
چه بی رحمانه قلبم را ز او گاهی جدا کردم
فقط یک لحظه آنی بود هوشم را ز کف دادم 
من امشب خلوتی کوتاه و زیبا با خدا کردم
دلم لرزید ،از شوقش، و شد مهمان من اشکی
همان اشکی که صدها دفعه جاری در فنا کردم
هنوز از آن دقایق مملو از عشق و امیدم من 
خدا تنها تو می دانی که در خلوت چه‌ها کردم
من امشب عاشقت گشتم دوباره بلکه صدباره
دلم از بند دنیای دنی آری! رها کردم